کتاب صوتی؛ آری یا خیر؟
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۸۴۰۶۷
ایسنا/خوزستان کتاب صوتی در ایران نخستین بار با ابداع دکتر جواد شکلاتخور که نابینا بود در پاسخ به نیاز نابینایان ارایه شد؛ اتفاقی که به سرعت و به دلیل جذابیت مورد استقبال عموم مردم قرار گرفت.
به گزارش ایسنا، اما امروزه کتاب صوتی پیشنهاد بسیار خوبی است برای کسانی که کتاب را دوست دارند، میخواهند و میطلبند ولی زمان و شرایط خواندنش را ندارند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با اینکه کتابهای صوتی مدتهاست که توسط بسیاری از افراد جامعه مورد استفاده قرار میگیرد همچنان برای برخی از افراد کتابخوان قهار و حرفهای این نوع کتابخوانی جذابیت چندانی ندارد و آن را جایگزین قاطعی برای کتاب کاغذی نمیدانند چنانکه متفقالقول میگویند تورق کتاب، بوی کتاب، سطور کتاب و حس کتاب جایگزین ندارد و نیابد.
نکته مهم اینکه چه در ادبیات دلبر ایران و چه در ادبیات فاخر جهان، تولید کتاب صوتی باید همواره مصروف رعایت امانت شود؛ امانتی از صاحب یا صاحبان اثر.
اما سؤالی که این روزها و با فراگیر شدن کتابهای صوتی در میان کتابخوانان مطرح میشود این است که آیا کتاب صوتی میتواند در ترویج فرهنگ کتابخوانی نقشی داشته باشد؟
پیشتر پدیده کتاب صوتی را در گزارشی با عنوان «با چشمهای بسته کتاب بخوانید!» از منظر مخاطبان مورد بررسی قرار دادیم و این بار با توجه به اهمیت موضوع و جایگاه رو به رشد این نوع از کتابخوانی به سراغ تنی چند از اهل قلم مخالف و موافق کتابهای صوتی رفتیم و نظرات آنها را در خصوص نقش این پدیده در ترویج فرهنگ کتابخوانی جویا شدهایم.
گوش دادن به کتاب صوتی جزو فرآیند کتابخوانی نیست
محمدحسین حکمتفر، نویسنده و محقق ادبی معتقد است: گوش دادن کتابهای صوتی را نمیتوان به عنوان فرآیند کتابخوانی در نظر گرفت.
وی تاکید کرد: تفاوت اساسی میان خواندن کتاب و گوش دادن به آن وجود دارد زیرا کتابهای صوتی همانند روخوانی کتاب اجازه فکر کردن که لازمه تفکر انتقادی و خلاق است را به مخاطب نمیدهد.
این نویسنده و منتقد ادبی با این باور که کتابهای چاپی میتوانند دانش را گسترش دهند و حافظه را تقویت کنند توضیح داد: خواندن کتابهای چاپی بر مبنای بها دادن به تفکر انتقادی، توانایی تحلیل و آزاد گذاشتن خواننده برای درک و فهم پژوهش است.
حکمتفر با اشاره به اینکه کتاب صوتی پدیدهای است که موازی با سایر پیشرفتهای ما در عرصههای مختلف ایجاد شده است، خاطرنشان کرد: کتابهای کاغذی ارزشمند بسیاری در سراسر جهان وجود دارند که فقط خاک میخورند. بنابراین با این همه کتاب نخوانده از گذشتگان معتقدم انتخاب کتابهای چاپشده برای تبدیل به فرمتصوتی درست نیست.
کتاب صوتی همسو با زندگی شتابزده امروز عمل میکند
همچنین مهسا دهقانیپور، داستاننویس با اشاره به اینکه کتاب صوتی یک پدیده نوپاست که همسو و همراه با زندگی شتابزده امروزی عمل میکند افزود: با اینکه زمان زیادی از پیدایش آن نمیگذرد اما توانسته مخاطبان بسیاری از میان اقشار مختلف و سلیقههای گوناگون پیدا کند.
او با اشاره به اینکه بسیاری از ناشران با جریان تبدیل کتاب کاغذی به صوتی همسو شدهاند افزود: در حالی که برخی از نشرها این جریان را پذیرفتهاند، برخی دیگر به عبارتی بسیار گارد دارند و از همسو شدن با این جریان ممانعت میکنند.
وی معتقد است: حتی اگر کتاب صوتی را نشانهای برای مرگ کتاب کاغذی ببینیم نمیتوان تاثیر آن در افزایش مطالعه را نادیده گرفت.
این داستاننویس با تاکید بر اینکه خوانشگر کتاب باید بتواند مخاطب کتاب را تشخیص دهد و طبق سلیقه مخاطب کتاب بخواند افزود: توجه به این موضوع منجر به جذب مخاطب و موفقیت اثر صوتی ارایه شده میشود.
کتابهای صوتی تاثیرگذاری کتابهای کاغذی را ندارند
در ادامه آرش آذرپناه، داستاننویس با تاکید بر اینکه کتابهای الکترونیکی و صوتی به هیچ عنوان تاثیرگذاری کتابهای کاغذی را ندارند افزود: بنابراین گوش فرادادن به کتابهای صوتی مطالعه به حساب نمیآید.
به باور وی: استماع کتاب صوتی برای افرادی که هدف نویسندگی دارند نادرست است اما در مقابل اگر فردی کتاب صوتی را فقط برای کسب اطلاعات تاریخی، جامعه شناسی و... گوش دهد مناسب است.
او با بیان اینکه یک وجه مهم مطالعه آشنایی با کلمه است گفت: براساس آشنایی بنده با اصول داستاننویسی معتقدم افرادی که کتاب صوتی گوش میدهند در مقابل کسانی که از روی کتاب روخوانی میکنند تفاوت شاخصی دارند.
آذرپناه با تاکید بر اینکه تبدیل کتابهای کاغذی به صوتی برای کارهای فاخر و جدی ادبیات به هیچ وجه درست نیست و بیفایده است گفت: به عنوان مثال تبدیل تاریخ بیهقی به فایل صوتی محال است چراکه مشاهده کلمات و ساختار کلی این کتاب ضروری است.
کتاب صوتی سرانه مطالعه را بالا میبرد
همچنین فرامرز سنجری، مدرس مراکز استعدادهای درخشان اهواز با اشاره به پیشرفت و فناوریهای جدیدی که در سراسر دنیا پدید آمده گفت: در حقیقت فقط شکل مطالعه از کتاب کاغذی به کتاب الکترونیکی و صوتی تغییر کرده و میتوان شکل جدید مطالعه را جزوی از سرانه مطالعه دانست.
وی معتقد است: پدیده کتاب صوتی که در تمام کشورها روزبهروز در حال گسترش است در ایران هم رواج پیدا کرده؛ چنانکه امروزه میتواند بخشی از سرانه مطالعه جامعه را تامین کند.
او با اشاره به اینکه شرکتهایی در زمینه تولید کتابهای صوتی در سراسر جهان به وجود آمده که کار اصلی آنها تولید کتاب صوتی به شکل تخصصی است گفت: در دنیای پیشرفتها مقاومت در برابر تغییر ممکن نیست. بنابراین با هماهنگی به نحو مطلوبی از پیشرفتها میتوان استفاده کرد.
این کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی با بیان اینکه هنر زندگی کردن هنر استفاده و بهرهوری از زمان است گفت: با وجود اینکه برخی از لذت مطالعه واقعی از طریق کتاب کاغذی را با این گونه مطالعه از دست میدهیم اما نمیتوان منتظر فراهم شدن شرایط شد تا کتاب در دست بگیریم. از این رو، کتابهای صوتی جایگزین بسیار خوبی برای کتابهای کاغذی هستند.
کتابهای صوتی نمیتوانند باعث ترویج کتابخوانی شوند
همچنین مهران بقایی، داستاننویس معتقد است: کتابهای صوتی نمیتوانند باعث ترویج کتابخوانی شوند.
او اضافه کرد: حذف فرآیند مواجه و انتخاب کتاب کاغذی و تبدیل شدن آن به کتاب الکترونیکی یا صوتی نادرست است.
این داستاننویس با اشاره به اینکه کتابهای صوتی در سالهای اخیر بسیار گسترش پیدا کردهاند گفت: همین موضوع فرآیند خرید و تهیه کتاب را از جامعه حذف و نقش کتابهای چاپی را در جامعه کمرنگ میکند و این در حالی است که باید کتاب را به شکل قدیم خود در دست گرفت و مطالعه کرد.
بقایی با اشاره به اینکه نحوه ارتباط برقرار کردن با متن کتاب از طریق شنوایی و بینایی متفاوت است توضیح داد: امکان حواسپرتی هنگام گوش دادن فایل صوتی بسیار بیشتر از هنگام روخوانی است و همچنین امکان تداخل اطلاعات و خستگی ذهنی به دلیل اینکه زمان استفاده از صوت برای مغز انسان مدت زمان محدودتری نسبت به مطالعه و روخوانی است بیشتر میشود.
برخی ناشران در ورود به حوزه نشر الکترونیک تردید دارند
همچنین علیاکبر رشیدی، ناشر و شاعر میگوید: ورود به حوزه نشر الکترونیک از سوی برخی ناشران همچنان دارای تردیدهایی است.
وی خاطرنشان کرد: شاید به دلیل اینکه هنوز جایگاه اصلی و واقعی کتابهای صوتی در بین مردم رواج پیدا نکرده است، سرمایهگذاری و رویکرد به سمت این گونه کتابها دارای ریسک بالایی باشد.
وی معتقد است: کتابهای صوتی جایگزین خوبی برای کتابهای فیزیکی و کاغذی هستند. بنابراین همین موضوع میتواند برای شروع کتابخوانی قشر جوان مفید و موثر باشد.
این ناشر اضافه کرد: به دلیل در دسترس بودن بهتر و نبود نیاز به حملونقل در اوقات مرده مثل رانندگی و یا زمانهای انتظار، از کتابهای صوتی به نحو بسیار خوبی میتوان استفاده کرد.
سلبریتی بودن دلیلی برای خوانشگر کتاب بودن نیست
از طرفی آتوسا حصارکی، داستاننویس معتقد است: خوانشگران کتابهای صوتی باید با هر کاری که ارایه میدهند نظرسنجی کنند زیرا بسیاری از خوانشگران این گونه کتابها باید حذف شوند.
او با اشاره به اینکه لحن صدای خوانشگر کتاب صوتی بسیار مهم است گفت: به خصوص برای افرادی که کتابخوان هستند هنگام گوش دادن به این گونه کتابها لحن و طریقه اجرای خوانشگر کتاب بسیار مهم است.
وی با تاکید بر اینکه سلبریتی بودن دلیلی برای خوانشگر کتاب شدن نیست گفت: به اعتقاد بنده اینکه هر سلبریتی اقدام به خوانش کتاب کند اقدامی نادرست است.
این داستاننویس معتقد است: اگر این امکان به مخاطب کتاب صوتی داده شود که خواننده تصمیم بگیرد چه کسی خوانشگر کتاب باشد مخاطبان بیشتری به این گونه کتابها جذب میشوند.
گزارش از فاطمه فریحزاده- خبرنگار ایسنا
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی فرهنگی و هنری استانی شهرستانها کتاب صوتی استانی اجتماعی استانی سیاسی استانی ورزشی استانی اقتصادی استانی شهرستانها نماز جمعه جهاد دانشگاهی استانی اجتماعی استانی سیاسی استانی ورزشی استانی اقتصادی گونه کتاب ها داستان نویس کتاب های کاغذی کتاب های صوتی کتاب کاغذی کتاب صوتی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۸۴۰۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک برنامه رادیویی مرا به زندگی برگرداند
عصمتی در نخستین شب از برنامه، مثنوی زیبایی را درباره پدرش خواند که کارگر معدن بوده است. این شعر بهسرعت در فضای مجازی چرخید و مورد توجه قرار گرفت. گفته میشود این شعر بیش از دو میلیون بار دیده و به اشتراک گذاشته شده است. از عصمتی که به واسطه این استقبال از شعرش، بهعنوان شاعر برگزیده مردمی برنامه «سرزمین شعر» انتخاب شد، دو کتاب «بیچشمداشت» در انتشارات شهرستان ادب و «بریلهای ناگزیر» در نشر ناهونته منتشر شده است. با این شاعر نابینا و موفق گفتوگو کردهایم و او درباره زندگی خود و سختیهایش گفته است.در ابتدای گفتوگو از خودتان و زندگیتان بگویید و اینکه چگونه درگیر بیماری و سپس نابینا شدید؟
من متولد روستای شوریده سرخس هستم که کار اغلب مردم آن کشاورزی و دامداری است. در نزدیکی روستای ما، روستای دیگری است به نام معدن آقدربند که در آن یک معدن زغالسنگ وجود دارد. پدر من در این معدن استخدام شد و ما به این روستا مهاجرت کردیم و من بزرگشده این روستا هستم. تا بهمن ۱۳۶۵ و در زمانی که کلاس پنجم دبستان بودم، به بیماری مننژیت مبتلا شدم و کارم به بیمارستان کشید. در اثر این بیماری به افت بینایی دچار شدم و ظرف پنج، شش ماه، بینایی من از ۱۰۰ به صفر رسید و همین مسأله باعث شد که خانهنشین شوم و در این مدت پیگیر روند درمان هم بودیم اما افاقهای نکرد و دکترها مرا جواب کردند. بعد از اینکه بحث ادامه تحصیل در مدارس نابینایان پیش آمد، خودم در ابتدا مقاومت میکردم، چون حاضر به پذیرش این جریان نبودم و نمیتوانستم بپذیرم که دیگر نمیتوانم ببینم. من آن زمان رادیو زیاد گوش میکردم و یک بار که با یک نابینای موفق در رادیو مصاحبه میکردند، انگیزه ادامه تحصیل در من به وجود آمد. در حقیقت یک برنامه رادیویی مرا به زندگی برگرداند. آقای دکتر گلزاری در برنامه جنگ جوان هر هفته یک شخصیت موفق را به برنامه میآورد. یک روز با آقای دکتر مسعود گلچین که دانشجوی نابینای دکترای جامعهشناسی بود، مصاحبه کرد. وقتی این مصاحبه را میشنیدم، مادرم هم در کنارم نشسته بود و چای میخوردیم، مادرم به من گفت تو هم میتوانی مانند این فرد موفق باشی و آنجا بود که این قضیه را پذیرفتم و تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم؛ البته مدرسه نابینایان مشهد امکانات شبانهروزی نداشت و برای ما که از شهرستان آمده بودیم، امکان درس خواندن در این مدرسه نبود برای همین به مدرسه شهید محبی تهران رفتم و تا سال دوم دبیرستان در آنجا بودم و سوم و چهارم دبیرستان را در مشهد خواندم و بعد در دانشگاه بیرجند قبول شدم و تا مقطع کارشناسی ارشد ادبیات درسم را پیش بردم. جالب این است که ۱۴ سال بعد در یک همایش ویژه دانشجویان و دانشآموختگان نابینایان موفق در شیراز همین آقای دکتر گلچین را ملاقات کردم و وقتی این جریان را برایش تعریف کردم، خیلی برایش جالب بود.
با شرایطی که داشتید احتمالا درس خواندن برایتان خیلی هم سخت بوده است؟
شروع کار در مدارس نابینایان برای من خیلی سخت بود چرا که من خط بریل بلد نبودم و همزمان باید این خط را یاد میگرفتم و درس را هم گوش میکردم. وقتی هم که خط را یاد گرفتم، دستم کند بود و به سرعت بچههایی که تا کلاس پنجم بریل خوانده بودند، نمیرسیدم ولی کمکم با ممارست زیاد این قضیه برایم عادی شد. در دانشگاه هم در سال اول کار برای نابینایان خیلی سخت میشود چرا که منابع درسی به خط بریل نیست و باید جزوات را از بچهها بگیریم و بدهیم به گویندگانی که جزوات را بخوانند. یادم هست سه ضبط صوت به خوابگاه دانشجویان برده و در اتاقها توزیع کرده بودم و دوستان همان طور که یادداشتبرداری میکردند، میخواندند یا جزواتی که در دانشگاههای دیگر صوتی شده بود، تهیه میکردیم. به این صورت خوراک مطالعاتی خود را تهیه میکردیم.
خود من چند گزارش درباره کتابخانههای نابینایان تهیه کردهام و در آنها همیشه نابینایان از کمبود منابع ادبی یا متون دانشگاهی و درسی گلایه داشتهاند؛ برای حل این مشکل چه کاری میشود کرد؟
شاید یکی از سادهترین کارها این است که منابعی مشخص شود. استادان معمولا منابع مختلفی را معرفی میکنند و دانشجویان مجبورند آن منبع استاد را تهیه کنند که امکان دارد، به نسخه صوتی یا بریل تبدیل نشده باشد. اگر چند منبع مشخص از طرف وزارت علوم برای درسهای مختلف مثلا گلستان، حافظ و...مشخص شود، راحتتر میشود این منابع را ضبط کرد یا دانشجویانی که این درسها را ضبط و به نسخه صوتی تبدیل کردهاند، راحتتر میتوانند آن منابع را با هم تبادل کنند. البته امروزه با پیشرفت فناوری و پیامرسانهای موجود، سایتهای زیادی هستند که کتابهای درسی و غیردرسی زیادی به صورت صوتی در آنها وجود دارد اما باز هم نیاز به صوتی شدن منابع بیشتر و در اختیار قرار گرفتن آنها احساس میشود.
در مشهد کتابخانه ویژه معلولان وجود دارد؟
در مشهد کتابخانه مرکزی مشهد که به تازگی هم افتتاح شده است، بخش ویژه خط بریل و هم کتاب صوتی و همچنین کتابخانه دکتر شریعتی دانشگاه فردوسی و آزاد، بخش کتابخانه گویا هم با چند هزار عنوان کتاب داریم در این زمینه شکر خدا. در سالهای اخیر دسترسی به کتابهای صوتی راحتتر و بیشتر شده است.
از این بگویید که شعر و شاعری چگونه برای شما آغاز شد؟
همان سالهایی که تهران بودم حوالی سال دوم با راهنمایی معلمان نابینا و بهخصوص یکی از آنها که شاعر بود، به شعر علاقهمند شدم. شاید یکی از دلایلش، آن همه دوری از خانواده و دلتنگی بود. از اول مهر تا پایان اسفند به ما اجازه مرخصی نمیدادند و این غربت، دوری از خانواده باعث شد برای خودم چیزهایی بنویسم. ضمن اینکه اندوه نابینایی برای من بیشتر بود، چون نابینایی برای من پیش آمده بود و نسبت به بقیه بچهها که عمدتا نابینای مادرزاد بودند، پذیرفتن آن برایم سختتر بود. همه این مسائل دستبهدست هم داد که بنویسم؛ ضمن اینکه رادیو هم زیاد میشنیدم و اطلاعاتم زیاد بود. همان زمان انشای من نسبت به بقیه بچهها خیلی بهتر بود و مورد تشویق معلمان ادبیات قرار میگرفتم، همین اطلاعات عمومی به من کمک کرد و شاید از همان اولین شعری که درباره رنگها نوشتم، رنگها برای خودم و برای دیگر دوستان نابینایم ترجمه کردم. البته شعر سادهای بود:
آسمانی رنگ زیبای رجاست
قرمز احساس گل عاطفههاست
شعری بود که میخواستم تسکینی برای خودم باشد و ندیدن را اینگونه جبران و خودم را قانع کنم. وقتی سوم راهنمایی بودم در منطقه ۵ تهران شعرم رتبه آورد و به مرحله استانی راه پیدا کرد و این باعث شد مصمم شوم تا شعر را جدی ادامه دهم. همان مدرسه بخشی به اسم هنرکده داشت که خانم نیکپور مسئول آن بود. او خانم معلم شاعری بود که بچههای دارای استعداد ادبی و هنری را شناسایی میکرد و برایشان کلاس میگذاشت. روزنامه اطلاعات در آن زمان صفحهای به نام معلولان داشت که این خانم معلم آثار بچهها را تصحیح و در روزنامه منتشر میکرد. اینها باعث شد انگیزههای جدیتری در من ایجاد شود و وقتی هم به مشهد آمدم، حضور در انجمنهای ادبی و آشنایی با استاد کاظمی باعث شد کار را جدیتر بگیرم.
آیا امروز بین نابینایان، توجه به شعر و شاعری به صورت جدی دنبال میشود؟
اتفاقا سال گذشته اولین همایش نگاه سپید ویژه شاعران نابینا و کمبینا در یزد برگزار شد که شاعران حضور پررنگی در این همایش داشتند و سطح آثارشان هم خیلی خوب بود، بهویژه حضور شاعران خانم خیلی پررنگ بود به گونهای که شش نفر از هشت نفر برگزیده، شاعران خانم بودند. معلوم بود با شعر بهخوبی آشنا هستند و نسبت به گذشته که شاعران نابینا سعی میکردند فقط برای خودشان یا به قول معروف برای دل خودشان بنویسند و شعرشان را جایی بازتاب نمیدادند؛ الان از آن فضا چند گام جلوتر آمدهاند و در جشنوارههایی اینچنین شرکت میکنند و میشود انتظار داشت سالهای بعد شعرهای خیلی خوبی از آنها شنید.
سرزمین شعر و حضورتان در این برنامه بگویید.
سرگروهها در انتخاب افراد تعیینکننده بودند و لطف آقای دکتر اکرامی شامل حال من شد و ایشان مرا دعوت کردند و من هم با افتخار پذیرفتم و اولین شعری که در آنجا خوانده شد، شعر «پدرم را خدا بیامرزد» من بود که تجربه شخصی من و شعری درباره پدرم بود که معدن و زغال و دیگر واژههایی را که عمری با آنها زیسته بودم بیان میکرد و خدا را شکر با استقبال هم روبهرو شد.
قبلا فکر میکردید مورد پسند مردم واقع شود؟
جاهایی که این شعر را خوانده بودم بازتابهای خیلی خوبی دریافت کرده بودم اما نه در این حد، انتظار اینکه این شعر اینقدر فراگیر شود و بازتاب پیدا کند را نداشتم.شعر دیگری که در این برنامه خواندم، شعر «خودم را میبینم با من از راه نگویید» درباره مشکلات معلولان در جامعه بود که این شعر در جامعه معلولان بازخورد خیلی زیادی داشته است و خودم دیدهام در مراسم مختلف و معمولا در روز جهانی عصای سپید این شعر را بهصورت سرود یا دکلمه اجرا کردهاند و به قول یکی از دوستان این شعر، شعر ملی نابینایان شده است. یکی از دوستان به من میگفت در تاجیکستان بین نابینایان آنجا هم این شعر بازتاب پیدا کرده است.
استفاده از فرصت حضور در رسانه برای طرح مشکلات معلولان
دوستانی که در این برنامه حضور داشتند، ۶۳ نفر شاعر بودند که شعرهای عاشقانه و اجتماعی خوبی داشتند و اگر من هم مانند آنها شعر میخواندم، کار خاصی نکرده و حرف متفاوتی بیان نکرده بودم در حالیکه دوست داشتم حرفی از جنس خودم بیان کنم که هم شعر باشد و هم بازتابدهنده جامعهای که به آن تعلق دارم، مثلا شعر سومی که در برنامه خواندم، شعری برای «لویی بریل» بود که واقعا همیشه فکر میکنم باید ادای دینی به چنین شخصی که جهان نابینایان را روشن کرده است، بکنم. به آقای دکتر اکرامی گفتم حتی اگر حذف هم بشوم دوست دارم این شعر خوانده شود به این دلیل که میخواهم به شخصیتی که سرنوشت نابینایان جهان را عوض کرد، ادای دین کنم. یا شعر قبل از آن که کلا فضای مربوط به معلولان و نابینایان داشت، میدانستم اگر این شعر را نخوانم، دوستان معلوم و نابینای من این انتقاد را خواهند داشت که اگر دیگران شعر عاشقانه و اجتماع بخوانند و شما هم همان کار را بکنی، کار خاصی نکردهای در صورتیکه میتوانستی در کنار حضورت مسائل ما را هم مطرح کنی و من هم همین کار را کردم. شاید اگر به مرحله بعد میرسیدم رباعیهایی برای رودکی شاعر نابینا و پدر شعر فارسی میخواندم.
چند رباعی از موسی عصمتی
گل داده جهان فارسی بعد از تو
برای پرچمدار و پدر شعر فارسی (رودکی جان)
سرگشته و گنگ و مات برگشت امیر
بیآنهمه سور و سات برگشت امیر
آن روز که دلتنگ بخارا بودیم
با شعر تو از هرات برگشت امیر
آن روز شکوه لحظهها را دیدیم
ما رنگ خدایی صدا را دیدیم
از پنجره بسته چشمت در شب
ما معجزه سبز خدا را دیدیم
چون ماه، به سمت آسمان برگشتیم
چون سرو، به باغ و بوستان برگشتیم
با نغمه رود بیکرانت ای مرد
ما تا لب جوی مولیان برگشتیم
تو آینه را دوباره جاری کردی
با نغمه رود بیقراری کردی
تو سرو بلند فارسی را هر روز
با شعر و ترانه آبیاری کردی
این سرو بلند و شاد مدیون تو است
این شعر پر از نماد مدیون تو است
هرچند پیافکند بنایی چون کوه
فردوسی پاکزاد مدیون تو است
در کوه هنوز هم صدایت باقیست
پژواک تمام لحظههایت باقیست
در سنگترین نشانههای تاریخ
دیدیم هنوز رد پایت باقیست
گل داده جهان فارسی بعد از تو
روشن شده جان فارسی بعد از تو
هر روز پر از گزارههای عشق است
دستور زبان فارسی بعد از تو
با تو غزل و سرود جاری شده است
بغضی که شکسته بود جاری شده است
آموی زلال فارسی در این دشت
از جانب پنجرود جاری شده است
حالا غزل و ترانهها رویاییست
موسیقی رودخانهها رویاییست
از دشت سرخس تا خجند و پروان
چون شعر تو، عاشقانهها رویاییست
خوشباش که خار سیمها گل شده است
این مرز، بدل به جاده و پل شده است
نام همه برادران جانی
تهران و دوشنبهجان و کابل شده است